احساس [عاشقانه , ]
یك سبد پر ز ستاره با ماست
روی یك سفره احساس
كه بین من و تو پیداست
قلب من سخت اسیر احساس
عشق تو
قطره اشكی است
كه از گوشه چشمت پیداست
روح تو یك گل سرخ تنهاست
حس من
چون یك موج
در تب و تاب دریاست
دستم از دوری دستت تنهاست
چشم تو
رنگ قشنگی است
كه در برگ درختان پیداست.
نوشته شده توسط الهه در یکشنبه 23 مرداد 1384 و ساعت 08:08 ق.ظ
شب فرا می رسد با سكوتی سرد [عامیانه , ]
شب فرا می رسد با سكوتی سرد
باز فكرم به سوی تو است ای مرد
كی به سوی من می آیی نمی دانم
این شده است برای من غصه و یك درد
نوشته شده توسط سمیرا در دوشنبه 23 خرداد 1384 و ساعت 11:06 ق.ظ
چگونه بی تو سر كنم [عامیانه , ]
چگونه بی تو سر كنم
چگونه شب سحر كنم
بدون تو چه آسمان حرام گشته بر دلم
بدون تو چه آسمان خراب گشته بر سرم
بدون تو یه ماهی بدون تنگ
بدون تو سكوت مرده ای خموش
بدون تو ستاره ای بی فروغ
بدون تو پرنده ای شكسته بال
بدون تو شبم - شبی كه ندارد او سحر
بدون تو غروب غم گرفته ام
بدون تو یه ابر تكه پاره ام
بدون تو...
نمی كنم بدون تو زندگی
بدون هیچ معطلی
نوشته شده توسط سمیرا در دوشنبه 23 خرداد 1384 و ساعت 11:06 ق.ظ
برای تو [عامیانه , ]
امیدم باش َ
امید آخرینم باش
و نوشدارو برایم باش
برای این دل ریشم تو مرحم باش
تو با مهرت عزیزم باش
تو عشقم باش
تو تنها در كنارم باش
ولیكن تا دم اخر
كنارم باش
كنارم باش
نوشته شده توسط سمیرا در دوشنبه 23 خرداد 1384 و ساعت 11:06 ق.ظ
امید [عامیانه , ]
مرا امید می دی
تو با تمام حرفها
مرا امید می دهی
توئی امید آخرم
ولی دگر امید هم
ز دست من فراری است
ولی برای قلب توست
دلم رضا به صبر داد
نوشته شده توسط سمیرا در دوشنبه 23 خرداد 1384 و ساعت 11:06 ق.ظ
سبز بودم ،سبز [عامیانه , ]
سبز بودم
سبزتر از سرو كنار خانه امان
وای نمی دانی چه ناگه
دست غم
سبزی ام را از من ربود
زرد گشتم ، زرد
زردتر از صورت آن كودكی
كز غم مرگ مادرش گشته تباه
نوشته شده توسط سمیرا در دوشنبه 23 خرداد 1384 و ساعت 12:06 ق.ظ
نظرات شما عزیزان:
|